م.م : سلام م.ک من م.م هستم خوبی ؟
م.ک : اِ اِ اِ چه طوری تو ؟
م.م : من که خوبم شنیدم رفتی امروز ساعت 2 با دکتر حرف زدی .
م.ک : کدوم دکتر ؟ از سال 85 به بعد همه دکتر شدن .
م.م : همون دکتر که فقط بلده کمیته تشکیل بده .
م.ک : آ ها اون رو می گی ، آره نشست خوبی بود .
م.م : خوب چی شد ؟
م.ک : گفتن نگو .
م.م : بگو .
م.ک بگم ، بگم ، بگم ، بگم ...
م.م : خب حالا کیا بودن ؟
م.ک : من بودم دکتر رو مسئول دفتر دکتر و قدرت الله علیخانی
گفتن شاید باز هم از این دیدار ها بذارن .
م.م : من فقط امیدم به خدا یعد به مردمه
شکایتم رو اول به خدا بعد به امام راحل می کنم.